فال بین، آنکه به وسیلۀ رمل و کتاب، طالع مردم را می بیند و بخت و اقبال و سرنوشت کسی را پیشگویی می کند، آنکه از طریق نخود، ورق، خطوط کف دست، فنجان قهوه و چیزهای دیگر حوادث را پیش گویی می کند، فال گو، فال گیر
فال بین، آنکه به وسیلۀ رمل و کتاب، طالع مردم را می بیند و بخت و اقبال و سرنوشت کسی را پیشگویی می کند، آنکه از طریق نخود، ورق، خطوط کف دست، فنجان قهوه و چیزهای دیگر حوادث را پیش گویی می کند، فال گو، فال گیر
نگون طالع. بخت بد. ستارۀ نحس. اقبال ناسازگار. طالع نحس: ای طالع نگون من ای کجرو حرون ای نحس بی سعادت وی خوف بی رجا. مسعودسعد. گل آلوده ای راه مسجدگرفت ز بخت نگون طالع اندرشگفت. سعدی
نگون طالع. بخت بد. ستارۀ نحس. اقبال ناسازگار. طالع نحس: ای طالع نگون من ای کجرو حرون ای نحس بی سعادت وی خوف بی رجا. مسعودسعد. گل آلوده ای راه مسجدگرفت ز بخت نگون طالع اندرشگفت. سعدی
برآمدن. طلوع کردن. صبح طالع شدن، دمیدن. (دستوراللغۀ ادیب نطنزی). سرزدن آفتاب از پس کوه. برآمدن. تیغ زدن: چون حمل ساقط شود میزان همی طالع شود همچنان در دین از ایشان مردمی پیدا شود. ناصرخسرو (دیوان چ تقوی ص 133)
برآمدن. طلوع کردن. صبح طالع شدن، دمیدن. (دستوراللغۀ ادیب نطنزی). سرزدن آفتاب از پس کوه. برآمدن. تیغ زدن: چون حمل ساقط شود میزان همی طالع شود همچنان در دین از ایشان مردمی پیدا شود. ناصرخسرو (دیوان چ تقوی ص 133)