جدول جو
جدول جو

معنی طالع دون - جستجوی لغت در جدول جو

طالع دون
(لِعِ)
طالع نحس. طالعنگون. بخت بد: این چه بخت نگون است و طالع دون. (گلستان)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از طالع بین
تصویر طالع بین
فال بین، آنکه به وسیلۀ رمل و کتاب، طالع مردم را می بیند و بخت و اقبال و سرنوشت کسی را پیشگویی می کند، آنکه از طریق نخود، ورق، خطوط کف دست، فنجان قهوه و چیزهای دیگر حوادث را پیش گویی می کند، فال گو، فال گیر
فرهنگ فارسی عمید
(لِ عِ نِ)
نگون طالع. بخت بد. ستارۀ نحس. اقبال ناسازگار. طالع نحس:
ای طالع نگون من ای کجرو حرون
ای نحس بی سعادت وی خوف بی رجا.
مسعودسعد.
گل آلوده ای راه مسجدگرفت
ز بخت نگون طالع اندرشگفت.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(خوَدْ / خُدْ تَ)
برآمدن. طلوع کردن. صبح طالع شدن، دمیدن. (دستوراللغۀ ادیب نطنزی). سرزدن آفتاب از پس کوه. برآمدن. تیغ زدن:
چون حمل ساقط شود میزان همی طالع شود
همچنان در دین از ایشان مردمی پیدا شود.
ناصرخسرو (دیوان چ تقوی ص 133)
لغت نامه دهخدا
تصویری از طالع شدن
تصویر طالع شدن
بر دمیدن بر آمدن طلوع کردن برآمدن (آفتاب یا ستاره)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طالع بین
تصویر طالع بین
آنکه دعوی پیشگوئی آینده مردمان را کند، فالگیر طالع گیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طالع بین
تصویر طالع بین
فالگیر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طالع ور
تصویر طالع ور
((~. وَ))
خوشبخت
فرهنگ فارسی معین
طلوع کردن، دمیدن، برآمدن
متضاد: غروب کردن، افول کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
رمال، غیب گو، فال بین، فالگیر
فرهنگ واژه مترادف متضاد